خلاصه داستان: لیندسی پس از فرار از زندان استرالیا به بمبئی می رسد. او با پرابهاکار ملاقات می کند و او را به روستای زادگاهش می برد و در آنجا حرفه جنایی خود را به عنوان شانتارام در دنیای بدنام شهر آغاز می کند.
خلاصه داستان: مهاجران چند ملیتی که از قاره قدیم به قاره جدید سفر می کنند با یک معمای کابوس وار در کشتی دومی که در دریای آزاد سرگردان است، مواجه می شوند.
خلاصه داستان: هیچ هیونگ سو برای دیدن پارک جو یانگ از اتاق متل بازدید می کند. او از ظاهر او راضی است و از پرداخت هزینه خدمات او خوشحال است، اما یک شگفتی در انتظار نو هیونگ سو است. او به زودی توسط افرادی که برای خرید ارگای او آمده اند احاطه می شود...