خلاصه داستان: مون یانگ دختری لال است و همیشه یک دوربین فیلمبرداری کوچک در دست دارد تا مخفیانه از چهره مردم فیلم بگیرد. او یک روز طاقت بیداد مستی پدرش را نداشت و از خانه بیرون زد. در آنجا او با هی سو ملاقات می کند که از او جدا می شود ...
خلاصه داستان: یک مسئول پذیرش در یک هتل انتحاری در تایپه، تایوان، در طول یک شب با مهمانی که نمیتواند تصمیم بگیرد که میخواهد زندگی کند یا بمیرد، دوستی زودگذر برقرار میکند.