خلاصه داستان: دو جوان بهمن و نادر که باید به خدمت سربازی بروند و به دنبال راهی برای فرار از آن هستند، با یکدیگر ملاقات می کنند و با هم دوست می شوند. این دوستی سرآغاز دردسرها و ماجراهای بسیاری برای آنهاست.
خلاصه داستان: خلیل معروف به خلیل کاتیوشا که یک مرد مذهبی و از اعضای بسیج است مجبور می شود چند روزی را با ارشیا پسر پولدار لوس بگذراند. زمینه ها و ایده آل های متفاوت باعث می شود این دو برای یکدیگر دردسر درست کنند.
خلاصه داستان: اکبر و حمید در کارگاه عکاسی کار می کنند. پس از فوت صاحب، دخترش می خواهد مغازه را بفروشد. او به اکبر و حمید که حاضر به خرید آن هستند، مهلت شش ماهه می دهد تا پول را تهیه کنند. آنها تصمیم می گیرند که بروند ...