خلاصه داستان: دختری به نام پروانه که در حومه تهران مغازه دارد و خانواده فقیری دارد که پدرش در زندان است. فرهاد که همدست پدرش است، هر از چند گاهی برای کارهای پدرش با پروانه در ارتباط است و علاقه مند است...
خلاصه داستان: خانم شتی یک فمینیست است که در لندن زندگی می کند و می خواهد برای همیشه مجرد بماند. آقای پولیشتی از حیدرآباد در تلانگانا، هند، می خواهد در یک رابطه متعهدانه باشد. به نظر می رسد این دو در مراحل مختلفی از زندگی هستند اما به نوعی با هم همکاری می کنند...
خلاصه داستان: یک پروفسور جراح که زمانی مورد احترام بود رافال ویلکزور که خانوادهاش را از دست داده و حافظهاش را از دست داده است، وقتی دوباره با شخصی از گذشته فراموششدهاش ارتباط برقرار میکند که میتواند به او کمک کند تا پاسخهای مورد نیازش را پیدا کند.
خلاصه داستان: یک بیوه تنها قصد دارد با خاکستر شوهرش به دور دنیا سفر کند تا از مکانهایی که در فیلمها دوست داشتند دیدن کند. اولین توقف در سفر زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد.
خلاصه داستان: اما در حومه نیوجرسی، شوهر و دو فرزند فوق العاده دارد. او همچنین یک زندگی مخفیانه به عنوان یک قاتل اجاره ای دارد، رازی که همسرش دیو زمانی که زوج تصمیم می گیرند ازدواج خود را با کمی ادغام طعم دار کنند، متوجه می شود...