خلاصه داستان: زن جوانی که قصد خودکشی دارد، به قصد رهایی از محدودیت های شدید خانوادگی، ازدواجی را با یک معتاد چهل ساله به راه می اندازد، اقدامی که منجر به طغیان عشق حسادت می شود.
خلاصه داستان: برای آری هیچ چیز شبیه چیزی نیست. او روابط را انجام نمی دهد، دلبستگی ها را انجام نمی دهد. فقط رابطه جنسی هست این تا زمانی است که او تینا را ملاقات می کند. همراه با تینا و نزدیکترین حلقه دوستانش، این می تواند آخرین تابستان آنها باشد...
خلاصه داستان: مری فیوره موفقترین تامینکننده عشق و زرق و برق سانفرانسیسکو است. او همه ترفندها را می داند. او همه قوانین را می داند. اما پس از آن او مهمترین قانون را زیر پا می گذارد: او عاشق داماد می شود.