خلاصه داستان: مدیر کارخانه ذخایر ارتش را برای تقویت روحیه کارگران زن دریافت می کند. زیبایی محلی آنها را برای پیانیست جازی که او را اغوا می کند مخالفت می کند. او عازم پراگ می شود تا او را پیدا کند، اما پدر و مادرش وقتی او می رسد ناراضی هستند.
خلاصه داستان: سامانتا مونتگومری تحت ستم که مرتباً توسط نامادری شرورش مورد استثمار قرار می گیرد، از احتمال ملاقات با دختر اینترنتی خود در رقص هالووین مدرسه هیجان زده است.
خلاصه داستان: سه دوست صمیمی خود را در جایی می یابند که همه ما بوده ایم - در آن لحظه گیج کننده در هر رابطه قرار ملاقاتی که باید تصمیم بگیرید \"پس...این کجا می رود؟\"