خلاصه داستان: چهار خواهر در دوران جنگ داخلی به سن بلوغ می رسند. در مواجهه با پیروزیها و تراژدیهای زندگی با جاهطلبی و بلوغ، پیوند خواهرانهشان پابرجاست.
خلاصه داستان: پس از چند اتفاق ناگوار، تنها چیزی که راشل میخواهد جایی برای لیسیدن زخمهایش است. فقط به این نتیجه رسید که گرمی او به اشتباه گرفته شده است. با تمام شدن گزینهها برای نجات خانه گرمی از توقیف، ریچل مجبور میشود به او رسیدگی کند...
خلاصه داستان: شاگرد جوان صاحب یک فروشگاه اسباببازی جادویی و عجیب و غریب، پس از اطلاع از اخبار ناگوار در مورد آینده، یاد میگیرد که به خود و دوستانش ایمان داشته باشد.
خلاصه داستان: در تابستان سال 1968، لئون، پسری 10 ساله، سختیهای عشق جوان، هوسهای مادر دیوانهاش و اصرارهایش برای خراب کردن خانه همسایههایش را پشت سر میگذارد.