خلاصه داستان: اما دختر لانا از لندن برمی گردد و اعلام می کند که ماه آینده ازدواج می کند. همه چیز پیچیده تر می شود وقتی لانا می فهمد مردی که قلب اما را دزدیده پسر مردی است که سال ها پیش قلب او را شکست.
خلاصه داستان: یک دختر تنها ترک با پسری آشنا می شود که در یکی از شهرهای کوچک فرانسه زندگی می کند. علیرغم اینکه دور از هم زندگی می کنند، آنها بر سر خصیصه های مشترک پیوند می خورند. از طریق چت های آخر شب، آنها به هم نزدیک می شوند و برای یافتن دوستی بر فاصله فیزیکی غلبه می کنند.
خلاصه داستان: لوانا و هوگو هم دبستانی هستند و عاشق یکدیگر هستند. اما وقتی مادر هوگو و پدر لوانا تصمیم می گیرند با هم بیرون بروند و با همه نقل مکان کنند، همه چیز برای خواستگارها پیچیده می شود.