خلاصه داستان: کلارنس که برای یافتن زندگی بهتر تلاش می کند، اسیر قدرت مسیح در حال ظهور می شود و به زودی همه چیز را به خطر می اندازد تا راهی به سوی وجود الهی بسازد.
خلاصه داستان: یک جفت خواهر و برادر را دنبال می کند که عاشق یکدیگر هستند اما به یکدیگر بی اعتماد هستند و با یک گروه کوچک به سفر رفتینگ در آب های سفید می روند. یکی از دوستان آنها از دوران کودکی خطرناکتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
خلاصه داستان: زن جوانی شروع به دریافت پیام هایی از یک شماره ناشناس می کند که ادعا می کند پدر مرحوم او است. او در تلاش برای کشف حقیقت، به توطئه بزرگتری برخورد می کند که شامل تکینگی است.
خلاصه داستان: رمان نویسی که از کسب سود از سرگرمی سیاه به ستوه آمده است از یک نام قلمی برای نوشتن کتابی استفاده می کند که او را به قلب ریاکاری و جنون می کشاند که ادعا می کند از آن بیزار است.