خلاصه داستان: مردی پس از سالها به خانه بازمیگردد و میبیند که عروس فرزند برادرش بزرگ شده و رها شده است، و روستای اجدادیاش گرفتار مرگهای مرموز شده است.
خلاصه داستان: یک کارمند بانک که به خاطر بدهی های شوهر بیکارش - و رویاهای شکسته اش - سنگین شده است، یک منبع مخفی پول نقد به ظاهر نامحدود در خانه اش پیدا می کند.
خلاصه داستان: پانوالا در شهر کوچکی عاشق دختر مدرسه ای می شود که روبروی مغازه اش زندگی می کند. او عشق، حسادت و خیانت را بدون اینکه حتی یک بار با او ملاقات کند تجربه می کند.