خلاصه داستان: متقاعد شده است که یک فیلمبردار CCN عشق واقعی او است، یک متقاطع گیج کننده عجیب و غریب او را در حالی که در سراسر کشور سفر می کند دنبال می کند، به این امید که او را متقاعد کند که آنها به هم تعلق دارند.
خلاصه داستان: در حالی که محبوبیت هانا مونتانا شروع به تسخیر زندگی او می کند، مایلی استوارت به اصرار پدرش به زادگاهش کراولی کرنرز، تنسی سفر می کند تا دیدگاهی در مورد آنچه در زندگی مهم است پیدا کند.
خلاصه داستان: پدر و پسر، هر دو پلیس، که همدیگر را تحقیر می کنند، باید متحد شوند و به یک پناهگاه درمانی پدر/پسر نفوذ کنند تا یک رهبر مهم باند دوچرخه سواری سقوط کند و پلیس برادری را که ربوده شده نجات دهد.
خلاصه داستان: جین ناامیدانه سعی می کند ایمان او را به خدا بیدار کند. در اتاقش که با معشوقش از بقیه دنیا جدا شده است، غرق در جریان بی رویه سوغاتی ها، رویاها و خیالات می شود.