خلاصه داستان: توماس کهنه سرباز افغانستانی مرخص شده به روستای زادگاهش جریکو بازمی گردد. علی، یک تاجر محلی ترک آلمانی، صاحب یک اسنک بارهای زنجیره ای، او را به عنوان راننده استخدام می کند. این زمانی است که توماس با لورا، ترکهایش آشنا میشود...
خلاصه داستان: یک شب میا یک پیشگویی دارد. بنابراین پس از گفتن چند کلمه از فراق بر سر مزار مادرش، او راهی سفری در میان کوه ها و جنگل ها می شود تا به دنبال پدرش بگردد که در یک رانش زمین در یک ساختمان دور افتاده به دام افتاده است...
خلاصه داستان: هنگامی که برخی از بزرگترین شمشیرزنان جهان به طرز وحشیانه ای به قتل می رسند، باد، ابر و تنها بازمانده قتل عام، انگو، برای خونی که دارای هدایای قدرتمندی است می جنگند.