خلاصه داستان: لوک الیس که والدینش به قتل رسیده اند. او در اتاقی که دقیقاً مانند خودش به نظر می رسد ، در موسسه از خواب بیدار می شود ، مگر اینکه پنجره ای وجود نداشته باشد. در خارج از درب او درهای دیگری وجود دارد که پشت آنها بچه های دیگر هستند. که به همان روشی که لوک انجام داد به آنجا رسید.