خلاصه داستان: زن و شوهری سعی میکنند در خانهای دورافتاده در کنار دریاچه ازدواج خود را ادویه کنند. پس از مرگ غیرمنتظره شوهر، زن با دستبند به چارچوب تخت خود رها می شود و باید برای زنده ماندن و رهایی بجنگد.
خلاصه داستان: ژولیت، تنها بازمانده یک دوره آخرالزمانی، برای زنده ماندن در برابر گرسنگی، تشنگی، پای شکسته و موجودات عجیب و غریب و آزاردهنده ای که فقط در شب بیرون می آیند می جنگد.