خلاصه داستان: در تابستان سال 1958 در یک شهر ساکت حومهای، دو خواهر که اخیراً یتیم شدهاند، تحت مراقبت عمه روث قرار میگیرند. اما حس منضبط روت به زودی منجر به آزار و اذیت غیرقابل توصیفی خواهد شد...
خلاصه داستان: از آنجایی که گونه او به دلیل تسلیم شدن به عفونت ها و بیماری ها از بین می رود، یک اغواگر بیگانه از نظر ایمنی قوی تر به تنها امید آنها برای زندگی تبدیل می شود.