خلاصه داستان: دآرتانیان پس از مرده ماندن در تلاش برای یافتن مهاجمان خود به پاریس میآید، که او را به یک جنگ واقعی هدایت میکند که در آن آینده فرانسه در خطر است. او خود را با آتوس، پورتوس و آرامیس، سه تفنگدار پادشاه، هماهنگ می کند.
خلاصه داستان: یک خانواده دانمارکی از یک خانواده هلندی که در تعطیلات با آنها آشنا شده بودند دیدن می کنند. زمانی که دانمارکیها سعی میکنند در مواجهه با ناخوشایند مودب بمانند، چیزی که قرار بود یک آخر هفته ایدهآل باشد، کم کم آشکار میشود.
خلاصه داستان: ویجی در دهکدهای زندگی میکند که مردم آن آب کافی برای نوشیدن ندارند، ویجی تصمیم میگیرد به بمبئی برود و چاههای لولهای بخرد که با رسیدن به بمبئی، آب را به روستای او میآورد، پول ویجی دزدیده میشود و او کمک چپش میکند...