خلاصه داستان: اگر او مجبور شود دختر خود را از یک بحران بهداشتی نجات دهد و زمان آن تمام شود ، شخصیت اصلی با گذشته مجبور به عبور از مسیرهای زیرزمینی است.
خلاصه داستان: نوح مجبور است شهر ، دوست پسر و دوستان خود را پشت سر بگذارد و به عمارت شوهر ثروتمند جدید مادرش منتقل شود. در آنجا او با نیک ، ناپدری جدیدش ملاقات می کند. آنها دیوانه وار عاشق می شوند.
خلاصه داستان: یک حماسه با شکوه خیالی با شکوه شرقی که جنگ های اسطوره ای طولانی را بین انسان ، جاودانگی ها و هیولا ها بازآفرینی می کند ، که بیش از سه هزار سال پیش اتفاق افتاد.
خلاصه داستان: یک منشی معمولی برای یک شب یک روسپی زرق و برق دار استخدام می کند. وقتی آن شب تمام شد ، او نمی خواهد او را رها کند. او موافقت می کند که با او بماند ، اما رئیس او می خواهد او را برگرداند.