خلاصه داستان: Tanhaji Malusare، یک فرمانده نظامی ارتش شیواجی، پادشاه ماراتا، فرماندهی را برای تصرف قلعه مهم استراتژیک Kondhana که توسط ارتش فرمانده خشن راجپوت Udaybhan Rathod محافظت می شود، رهبری می کند.
خلاصه داستان: ادوایت از گوا بازدید می کند و در آنجا با سارا، دختری آزاده که بدون قید و بند زندگی می کند، ملاقات می کند. مخالفان جذب می شوند و همه چیز خوب پیش می رود تا زمانی که زندگی وارونه شود. سالها بعد، ادوایت با پلیسهای آغاسه و مایکل در حال کشتار است...
خلاصه داستان: راه رسیدن به یک پایان خوش برای دو پسر کارتیک و امان کمی سخت است. در حالی که خانواده امان سخت تلاش می کنند تا با عشق او به کارتیک مبارزه کنند، کارتیک آماده نیست تا زمانی که با امان ازدواج کند عقب نشینی کند.