خلاصه داستان: داستان یک زن معتاد مهسا است که فکر می کند دخترش مرده است اما وقتی متوجه می شود که او زنده است و نزد پدرش (شوهر سابق مهسا) زندگی می کند تصمیم می گیرد او را پس بگیرد. این باعث شد که او با همسر سابق و همسر جدیدش روبرو شود.
خلاصه داستان: کریم و اتابک که در محله ای در جنوب تهران زندگی می کنند، مجبور می شوند از کارخانه دزدی کنند و با ارتکاب دزدی های کوچک و پرسه زدن در خیابان ها امرار معاش کنند. وقتی چاقو به استخوانهایشان میرسد و دیگر هیچ حرکتی ندارند...
خلاصه داستان: برای کمک به خانوادههای پنگوئنها برای محافظت از سرزمین خود و لگد زدن انسانهای شرور، دکتر گیک و یارانش، Euri، Luck و Buffet یک عملیات ضد تهاجمی ماجراجویانه را در قطب جنوب راهاندازی میکنند.
خلاصه داستان: لیلبرور شیطون و زودباور به تازگی به شهر نقل مکان کرده و هنوز هیچ دوستی پیدا نکرده است. یک روز او یک شاخه - Knerten - را در انبوهی از هیزم کشف می کند و این تبدیل به دوست خیالی او می شود. وقتی مادرش در یک ژنرال شغلی پیدا می کند ...