خلاصه داستان: زنی که به تنهایی به یک شهر متروکه و زنده میرود، سعی میکند از یک منطقه ممنوعه عبور کند که با گشت صبحگاهی و تلههای زیادی همراه است. با ملاقات با یکی از آخرین نگهبانان شهر، آنها سعی می کنند گذشته را به یاد بیاورند و با هم به منطقه نفوذ کنند.
خلاصه داستان: یک خانواده نسبتاً غیراجتماعی، فرصتی برای زندگی در یک محله طبقه بالا پیدا می کند. از آنجایی که آنها توسط اسنوب های ساکن آنجا پذیرفته نمی شوند، آنها در انواع و اقسام مشکلات قرار می گیرند.