خلاصه داستان: خوک ویلبر از پایان فصل میترسد، زیرا میداند که در آن زمان، سر میز شام خواهد رفت. او با شارلوت، یک عنکبوت که در قلم او زندگی می کند، نقشه ای می کشد تا اطمینان حاصل کند که هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.
خلاصه داستان: در حالی که محبوبیت هانا مونتانا شروع به تسخیر زندگی او می کند، مایلی استوارت به اصرار پدرش به زادگاهش کراولی کرنرز، تنسی سفر می کند تا دیدگاهی در مورد آنچه در زندگی مهم است پیدا کند.
خلاصه داستان: نوزادان انسان و جانور در استراتوسفر و توسط خود ابرها ایجاد می شوند. یک ابر در نوزادان \"خطرناک\" متخصص است و چالشی را برای لک لک وفادار خود ایجاد می کند که باید آنها را به دنیا بیاورد.
خلاصه داستان: بامبینو سعی می کند به برادرش ترینیتی بیاموزد که چگونه یک یاغی شود، اما هر دو یک خانواده پیشگام را نجات می دهند و در عوض یک حلقه اسلحه را می شکنند.