خلاصه داستان: داستان ماری لوره، یک نوجوان نابینای فرانسوی، و ورنر، یک سرباز آلمانی است که مسیرهایشان در فرانسه اشغالی به هم می خورد، زیرا هر دو تلاش می کنند از ویرانی های جنگ جهانی دوم جان سالم به در ببرند.
خلاصه داستان: یک رئیس ارشد نیروی دریایی SEAL که به ضرب گلوله کشته شده است باید یک کودک را از طریق دستکش شورشیان متخاصم طالبان به امن راهنمایی کند و از بیابان وحشی افغانستان جان سالم به در ببرد.
خلاصه داستان: یک پسر جوان آلمانی در دوران جوانی هیتلر که قهرمان و دوست خیالیاش دیکتاتور کشور است، وقتی متوجه میشود که مادرش دختری یهودی را در خانهشان پنهان کرده، شوکه میشود.