خلاصه داستان: 5 جوان نروژی برای اسنوبرد به کوه ها می روند. یکی پایش می شکند و به زودی هوا تاریک می شود، بنابراین آنها شب را در هتلی بزرگ و متروکه می گذرانند که 30 سال پیش بسته شده است. آنها تنها نیستند.
خلاصه داستان: جانیک در بیمارستان از خواب بیدار می شود. همه دوستانش مرده اند. وقتی از راهروهای تاریک عبور می کند، فکر می کند تنها مانده است. اما کابوس هنوز تمام نشده است.
خلاصه داستان: یک محموله کوکائین راه خود را به اروپا می رساند و از لحظه ای که کارتل قدرتمند مجرمان ایتالیایی تصمیم می گیرد آن را ، به سفرهای خود از طریق مکزیک ، به حمل و نقل خود در اقیانوس اطلس ، خریداری کند.
خلاصه داستان: لورنا بردی یک روز صبح از خواب بیدار می شود تا جسد را در خانه خود پیدا کند بدون اینکه تصور کند زن مرده کیست. او به خودش شک دارد ، زیرا مدتهاست که از دوره های شدید خواب رنج می برد.
خلاصه داستان: یک زن مرموز که بارها و بارها در حیاط جلوی خانواده ظاهر می شود ، غالباً هشدارهای سرمازدگی یا پیام های نگران کننده را ارائه می دهد و ساکنان را به زیر سوال می برد تا هویت ، انگیزه ها و خطر احتمالی او را مطرح کند.