خلاصه داستان: پس از ده سال زندان برای محافظت از یک خانواده مافیایی، دوک اندرسون آزاد میشود و او بدهی افتخاری را با اوباش دریافت میکند تا یک کپر را سرمایهگذاری کند.
خلاصه داستان: مردی مرموز به دفاتر یک مامور اف بی آی می رسد و دوران کودکی خود را بازگو می کند: چگونه پدر متعصب مذهبی او رؤیاهایی دریافت کرد که به او می گفت افرادی را که در واقع "شیاطین" بودند را نابود کند.
خلاصه داستان: پس از اینکه مردی با خلق و خوی بدون تشریفات از وظایف خود به عنوان مدیر بانک خلع می شود، تصمیم می گیرد با سرقت از بانک انتقام بگیرد و برای این کار سه مرد نابینا را تربیت می کند.
خلاصه داستان: تنها مدت کوتاهی پس از اولین حمله، راما با اراذل و اوباش جاکارتا مخفیانه می رود و قصد دارد سندیکا را سرنگون کند و فساد درون نیروی پلیس خود را کشف کند.