خلاصه داستان: افلاطون در تمثیل غار می اندیشد: اگر یکی از زندانیان بتواند خود را از زنجیر خود رها کند و از غار بگریزد چه اتفاقی می افتد؟ چه می شد اگر آن زندانی جی، یک پسر بچه 7 ساله بود؟
خلاصه داستان: یک دریانورد از حمله دزدان دریایی مخوف Black Freighter جان سالم به در می برد، اما تلاش او برای بازگشت به خانه برای هشدار دادن هزینه وحشتناکی دارد.
خلاصه داستان: داستان زنی میانسال با بچههای کوچک را روایت میکند که وقتی دو جوان بیست و چند سالهای آزاده در آن طرف خیابان حرکت میکنند، زندگیاش متزلزل میشود.
خلاصه داستان: روز با شب روبرو می شود، غریبه ای با حالات کاملاً تاریک تر. اما سوء ظن آنها به زودی به کنجکاوی تبدیل می شود و آنها از یافتن شادی های دوستی جوان خود خوشحال می شوند.