خلاصه داستان: پس از یک طوفان زمستانی، پنج دوست را در یک کابین دورافتاده بدون برق و غذای کمی گرفتار میکند، بیحسی به آرامی سلامت عقل آنها را نشان میدهد زیرا هر یک از آنها تسلیم ترسی میشوند که ممکن است خود برف آلوده یا به نحوی بد باشد.
خلاصه داستان: خانواده ای با دوستان دیرینه و دو فرزند خردسال خود به سفر آخر هفته می روند، اما وقتی بچه ها پس از ناپدید شدن یک شبه در جنگل، رفتار عجیبی از خود نشان می دهند، به چیزی فوق طبیعی مشکوک می شوند.
خلاصه داستان: پس از اینکه دزدی از مغازه گروفروشی کج میشود، دو تبهکار به یک مزرعه دورافتاده پناه میبرند تا گرما را از بین ببرند، اما چیزی بسیار خطرناکتر را پیدا میکنند.
خلاصه داستان: دو برادر دور هم جمع می شوند و پس از به ارث بردن اموال پدربزرگشان، رازهای قدیمی خانواده را کشف می کنند. همانطور که دوستانشان شروع به گم شدن می کنند، می ترسند توسط موجودی که در سایه ها کمین کرده است تحت تعقیب قرار گیرند.
خلاصه داستان: تال 17 ساله به تازگی با پدر و مادرش به یک شهر کوچک نقل مکان کرده است، زیرا مادرش شغل جدیدی در پلیس محلی پیدا کرده است. پس از کشته شدن وحشیانه یک دانش آموز در یک مهمانی که تال در آن شرکت می کند، به یک شاهد اصلی تبدیل می شود. آیا قاتل حیوان بود؟ یک گرگ؟