خلاصه داستان: داستان زندگی نوازندهای است که موسیقی سنتی مینوازد و برای امرار معاش به تهران میآید اما پس از مدتی جذب میشود و شروع به نواختن در یک گروه راک میکند.
خلاصه داستان: دختر جوانی به پدرش خبر می دهد که او ربوده شده است و از او می خواهد که پول باج را بیاورد. پدر و برادرانش وحشت زده به دنبال او به تهران می روند. اما آنها نمی دانند که دختر در واقع با پسرش فرار کرده است ...
خلاصه داستان: وقتی داماد فاسد در مراسم عروسی شروع به تیراندازی می کند، مهمانان سعی می کنند فرار کنند. آیدا و داوود به طور تصادفی در ماشینی قرار می گیرند که با ماشین پلیس تصادف می کند. آیدا به بازرس دروغ می گوید که داوود شوهرش است و به همین دلیل...
خلاصه داستان: من عصبانی نیستم. داستان نوید، دانشجوی ستاره دار و اخراجی دانشگاه است که -در حالی که سعی می کند کمترین نیازهای یک زندگی عادی را فراهم کند- سعی می کند وقتی با بداخلاقی های رایج در این کشور مواجه می شود عصبانی نشود...