خلاصه داستان: مردی را از مردگان برمی گردانند تا در جهنم مزارع نیشکر کار کند. 55 سال بعد، یک نوجوان هائیتی راز خانواده خود را به دوستانش می گوید - بدون اینکه شک کند که یکی از آنها را مجبور به انجام کارهای غیرقابل جبران کند.
خلاصه داستان: یک بارون زمینی وحشیانه یک طایفه کولی را که زمینش را ادعا می کنند قتل عام می کند و نفرینی را به راه می اندازد که عواقب وحشتناکی را برای دهکده او به همراه دارد.
خلاصه داستان: به نظر می رسد یک شهر کوچک نروژی که زمستان های گرم و باران های شدید را تجربه می کند به سمت راگناروک می رود - مگر اینکه کسی به موقع مداخله کند.
خلاصه داستان: از آنجا که پادشاهی او توسط ترک ها تهدید می شود، شاهزاده جوان ولاد تپس باید تبدیل به هیولایی شود که مردم خود از آن می ترسند تا قدرت لازم برای محافظت از خانواده خود و خانواده های پادشاهی خود را به دست آورد.