خلاصه داستان: یک کارگر کارخانه آمریکایی، یک روزنامهنگار فرانسوی و یک پسر مدرسهای لندنی پس از اینکه مرگ به طرق مختلف زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، راهی سفری معنوی میشوند.
خلاصه داستان: یک شاهزاده و شاهزاده خانم فراری جوان باید جلوی شروری را بگیرند که ناخودآگاه تهدید به نابودی جهان با خنجر مخصوصی می کند که شن جادویی داخل آن را قادر می سازد زمان را معکوس کند.
خلاصه داستان: هنگامی که گروهی از غریبه ها در یک غذاخوری گرد و خاکی کنار جاده مورد حمله نیروهای اهریمنی قرار می گیرند، تنها شانس آنها برای زنده ماندن با فرشته ای به نام مایکل است که به یک پیشخدمت باردار اطلاع می دهد که فرزند متولد نشده اش آخرین فرزند بشریت است...
خلاصه داستان: فرانسوا با نوشتن چهل و سومین رمان جاسوسی خود، افرادی از زندگی خود را شامل می شود. او باب، مامور مخفی ماهر و ماهر در تضاد کامل با فرانسوا است. همسایه ناز او تاتیانا است که به باب در آکاپولکو کمک می کند.