خلاصه داستان: مرد جوان برای زندگی بهتر به همراه خانواده خود به کلمبیا حرکت می کند ، اما او به پایان می رسد از دست به دهان. او بعداً مخالف همه شانس ها برای تسلط بر بازار سیاه بوگوتا است.
خلاصه داستان: پس از شنیدن صداهای مزاحم از اتاق متل بعدی ، فراری در حال فرار و دوست دخترش به قاتل چهره ای بی رحمانه و بی رحمانه تبدیل می شود ، که افسانه او برای ده ها سال جامعه محلی را تعقیب کرده است.
خلاصه داستان: در دنیایی که خانواده ها به دلیل ازدحام جمعیت به یک فرزند محدود می شوند، مجموعه ای از هفت قلوهای همسان باید در حین بررسی ناپدید شدن یکی از آنها از خواب طولانی مدت توسط دولت و درگیری های داخلی خطرناک جلوگیری کنند.
خلاصه داستان: مادلین متلوک را دنبال میکند و دوباره به نیروی کار در یک شرکت حقوقی معتبر میپیوندد، جایی که از تاکتیکهای حیلهگرانهاش برای برنده شدن در پروندهها و افشای تخلفات استفاده میکند.