خلاصه داستان: سه برادر شعبده باز با هم متحد می شوند تا یک سرقت غیرممکن را انجام دهند: دزدیدن یک مومیایی دوقلو گرانبها از یک مکان به شدت محافظت شده برای حفظ میراث خانواده خود در دنیای سیرک.
خلاصه داستان: با حصار باغ و خصومت از هم جدا شده اند، آدمک های آبی در یک طرف و آدمک های قرمز در طرف دیگر. این مانع از عاشق شدن گنومئو آبی و ژولیت قرمز نمی شود. آیا آنها آینده ای با هم دارند؟
خلاصه داستان: دختر سیزده ساله ای به نام می لی بین ماندن دختر وظیفه شناس مادرش و تغییرات دوران نوجوانی سرگردان است. و گویی چالش ها کافی نبودند، هر زمان که بیش از حد هیجان زده می شود به یک غول تبدیل می شود...
خلاصه داستان: کرونک ناامیدانه سعی می کند راه هایی را برای تحت تاثیر قرار دادن پدرش که هرگز نمی تواند راضی کند، بیابد. اما زمانی که همه چیز به اشتباه پیش میرود، کرونک وارد وسایل طنز میشود و درمییابد که ثروت واقعی در زندگی دوستان او و «وفادار بودن به شیار خود» هستند.