خلاصه داستان: یک دایناسور یتیم که توسط لمورها بزرگ شده است، پس از اینکه باران شهاب سنگ خانه خانواده اش را ویران می کند، به یک سفر سخت به یک پناهگاه می پیوندد.
خلاصه داستان: پس از کمک به یک گربه، یک دختر هفده ساله خود را به طور غیرارادی با شاهزاده گربه ای در یک دنیای جادویی نامزد می کند، جایی که تنها امید او برای آزادی با تندیس گربه ای است که زنده می شود.
خلاصه داستان: وقتی وسلی دستانش را روی هم میگذارد، به بازتابش تعظیم میکند و کلمات «سلام، نینجا» را میگوید، محیط اطرافش فوراً به یک دنیای سحر آمیز نینجا تبدیل میشود.