خلاصه داستان: دو آمریکایی بدشانسی که در دهه 1920 در مکزیک به دنبال کار می گردند، یک جستجوگر قدیمی را متقاعد می کنند تا به آنها در استخراج طلا در کوه های سیرا مادره کمک کند.
خلاصه داستان: هنگامی که شان تصمیم می گیرد روز را تعطیل کند و کمی تفریح کند، کمی بیشتر از آنچه که چانه زنی کرده بود عمل می کند. مخلوط شدن با کشاورز، یک کاروان و یک تپه بسیار شیبدار همه آنها را به شهر بزرگ هدایت می کند و این به شان و فلو بستگی دارد...