خلاصه داستان: آوا رابینز 24 ساله را دنبال می کند که به یک کلبه ای منزوی نقل مکان می کند، اما چیزی که به نظر می رسد به عنوان یک رویا به حقیقت می پیوندد به زودی به یک کابوس زنده تبدیل می شود که علاقه آوا به ماوراء طبیعی باعث یک سری اتفاقات عجیب و غریب می شود.
خلاصه داستان: ویرا یک اسلحه را از یک اسلحه خانه محترم می دزدد، غافل از اینکه ارجان، وارث مغازه، او را تعقیب خواهد کرد. او به او تیراندازی و پرداخت هزینه اسلحه را یاد می دهد، اما ارژن عاشق او می شود. ویرا آرجان را به چالش می کشد و باعث ایجاد پیچ و تاب در رابطه آنها می شود.