خلاصه داستان: پس از 20 سال، اودیسه سرانجام به ایتاکا بازمیگردد، جایی که میبیند همسرش توسط خواستگارانی که برای پادشاه شدن با هم رقابت میکنند زندانی شده و پسرش در معرض مرگ به دست آنهاست. اودیسه برای بازگرداندن خانواده و تمام چیزهایی که از دست داده است، باید خود را دوباره کشف کند...
خلاصه داستان: رابرت مک کال خود را در خانه خود در جنوب ایتالیا می بیند اما متوجه می شود که دوستانش تحت کنترل رؤسای جنایی محلی هستند. از آنجایی که وقایع مرگبار می شوند، مک کال می داند که باید چه کاری انجام دهد: با رویارویی با او به محافظ دوستانش تبدیل شود...