خلاصه داستان: هنرمند آلمانی کورت بارنرت از آلمان شرقی فرار کرده است و اکنون در آلمان غربی زندگی می کند، اما دوران کودکی خود را تحت عذاب نازی ها و رژیم جمهوری دموکراتیک آلمان قرار داده است.
خلاصه داستان: یک راننده تاکسی و یک مسافر در روستاهای کوبا رانندگی می کنند و درباره سفر، دل شکستگی و سرنوشت انسان صحبت می کنند. مسافر دلیل تکان دهنده حضورش در کوبا را برای راننده تاکسی فاش می کند و در جستجوی او درخواست همکاری می کند.
خلاصه داستان: زن و شوهری که از مرگ اخیر دختر خود غمگین هستند در ونیز هستند که با دو خواهر مسن روبرو می شوند که یکی از آنها روانی است و هشداری را از آن طرف می آورد.