خلاصه داستان: ویکی، یک تاجر، عاشق برادر کوچکترش پرم است که وقت خود را به تعقیب زنان می گذراند. خانواده احساس می کنند که منشی سپنا همسر خوبی برای ویکی خواهد بود، اما او در حال حاضر عاشق پریم است.
خلاصه داستان: مکس که با خواهر دوقلویش شرلی در گوا زندگی می کند، وقتی متوجه می شود که او عاشق راهول، رقیب سرسختش، برادر کوچکتر پراکاش شده است، عصبانی می شود.
خلاصه داستان: ایشا نیر جوان و زیبا سه طرفدار دارد - یاش سابهاروال، گاوراو ساکسنا و تاج بهارادواج. همه آنها از پس زمینه های مرفه هستند و حاضرند برای رسیدن به عشق او تلاش کنند اما این به ایشا بستگی دارد ...
خلاصه داستان: میا متوجه می شود که سنگ جادویی او بخشی از یک پیشگویی باستانی است و سفری هیجان انگیز را به دورترین جزایر سنتوپیا آغاز می کند تا با یک شیطان بزرگ روبرو شود و سرنوشت خود را رقم بزند.
خلاصه داستان: دو گرگ جوان در انتهای مخالف نظم اجتماعی گله خود با هم به سرزمینی بیگانه پرتاب می شوند و برای بازگشت به خانه به یکدیگر نیاز دارند، اما عشق همه چیز را پیچیده می کند.