خلاصه داستان: پسری روی سکوی ایستگاه ایستاده است که قطار در حال حرکت است. با مادرش برود یا پیش پدرش بماند؟ احتمالات بی نهایت از این تصمیم به وجود می آید. تا زمانی که او انتخاب نکند، هر چیزی ممکن است.
خلاصه داستان: مردی در حال مرگ بر اثر بیماری کلیوی، آخرین روزهای غم انگیز خود را با خانواده، از جمله روح همسرش و روح جنگلی که قبلا پسرش بود، در مزرعه روستایی در شمال تایلند می گذراند.
خلاصه داستان: ارنستو گوارا د لا سرنا، معروف به چه، به همراه دوستش آلبرتو گرانادو، تصمیم می گیرند یک سفر جاده ای در سراسر آمریکای جنوبی داشته باشند. تجربیات او در سفر او را متحول می کند.