خلاصه داستان: کلارا، 65 ساله، زندگی خود را با خانواده و دوستانش به بهترین شکل می گذراند. یک شرکت ساختمانی کانکس او را در کنار اقیانوس در رسیف میخواهد، زیرا آنها قبلاً همه چیزهای دیگر را در ساختمان 3 طبقه خریداری کردهاند. کلارا میمونه
خلاصه داستان: آنتوان دوینل در حیاط بیرون آپارتمانش مشغول کار با گل های در حال مرگ است. او با کریستین که باردار است ازدواج کرده است. او با یک زن ژاپنی رابطه دارد و ازدواج او را به خطر می اندازد.
خلاصه داستان: Antoine Doinel 17 ساله است، در یک هتل زندگی می کند و در یک کارخانه کار می کند. او عاشق موسیقی است او عاشق زنی می شود که در یک کنسرت با او آشنا می شود. او را به عنوان یک دوست می بیند، اما والدینش او را دوست دارند.
خلاصه داستان: پس از اخراج از ارتش، آنتوان دوینل یک کمدی اسکروبال را محور قرار می دهد که در آن برای مشاغل مختلف درخواست می دهد و سعی می کند روابط خود را با زنان معنا کند.