خلاصه داستان: آنا در دوران جوانی کودکی سرکش بود. او همچنین با تصاویری از مرگ و یک چهره شوم و سایه سیاه در عذاب بود. او که اکنون بالغ شده است، بار دیگر تحت عذاب شکل های سایه و دنیای دیگر است.
خلاصه داستان: پسری روی سکوی ایستگاه ایستاده است که قطار در حال حرکت است. با مادرش برود یا پیش پدرش بماند؟ احتمالات بی نهایت از این تصمیم به وجود می آید. تا زمانی که او انتخاب نکند، هر چیزی ممکن است.
خلاصه داستان: مردی در حال مرگ بر اثر بیماری کلیوی، آخرین روزهای غم انگیز خود را با خانواده، از جمله روح همسرش و روح جنگلی که قبلا پسرش بود، در مزرعه روستایی در شمال تایلند می گذراند.
خلاصه داستان: داستان دو مرد در طرفهای مختلف شورش زندان -- زندانی که شورش را رهبری میکند و نگهبان جوانی که در شورش به دام افتاده است و در تلاشی ناامیدکننده برای زنده ماندن از این مصیبت به عنوان یک زندانی ظاهر میشود.