خلاصه داستان: پس از نابودی کشتی آنها، ویلی از والدینش جدا می شود. او در سیاره ای وحشی و ناشناخته فرود می آید و با کمک باک، یک ربات بقا، باید تا رسیدن یک ماموریت نجات نگه دارد.
خلاصه داستان: جین به لیسبون می رود تا بدهی خود را با فروش آپارتمان مادرش تسویه کند. او در فرودگاه با ژان، دوست دبیرستانی سابق عجیب و غریب و تا حدودی مزاحم برخورد می کند.
خلاصه داستان: یک نوجوان از محلههای فقیر نشین بمبئی در برنامه «Kaun Banega Crorepati؟» شرکت میکند، وقتی که به ظن تقلب مورد بازجویی قرار میگیرد، به گذشتهاش نگاه میکند و نشان میدهد که چگونه همه پاسخها را داشته است.