خلاصه داستان: مینا پس از روزهای طولانی انتظار درمی یابد که مسافر گم شده اش، در دیاری غریب چشم انتظار اوست، او به اتفاق یک قاچاقچی و یک بلدراه به نام گونا که کردی عراقی، به جستجوی جسد شوهر شهیدش در کردستان عراق می رود. گونا که باردار است، برای تأمین معیشت خانواده پرجمعیتش، همواره در تلاش است، او بقایای اجساد شهدای جنگ را یافته و در مرز تحویل داده و کمک و پاداش دریافت می کند. مینا از طریق او به محل دفن همسرش آگاه می گردد و در طول سفر، نوعی رابطه عاطفی بین آن دو ایجاد می شود.
خلاصه داستان: کوروش افشار، آموزگار جوان برای تدریس به مدرسه ای در یکی از روستاهای لرستان میرود. در روستائی که رسوم و سنت های خاصی بر آن حاکم است و اهالی تقریباً بی چون و چرا از آنها متابعت میکنند. کوروش به تدریج با اهالی روستا آشنا می شود، اما بیش تر با خانواده ای که در همسایگی اش سکونت دارند، معاشرت می کند. پدر خانواده، شاهنامه خوان و پسرش شکارچی است و به شدت و با تعصب به عادات و رسوم روستا پایبند است. گل بانو دختر خانواده نیز در کنار مادرش خانه داری می کند. گل بانو برخلاف رسم روستا که جهت ازدواج، تنها برای مردان حق انتخاب تعیین کرده، به مادرش میگوید که قصد ازدواج با مراد، چوپان روستا را دارد، و این تصمیمی کاملاً مغایر نظر برادرش است که اصرار دارد گل بانو با مش کرم، پیرمرد ثروتمند روستا ازدواج کند. پدر خانواده بر اثر بیماری میمیرد و شرایط تغییر می کند، این بار برادر گل بانو با اصرار بیشتری خواهان ازدواج خواهرش با مش کرم است. گل بانو که پنهانی به دیدار مراد رفته، به او پیشنهاد میکند تا باهم فرار کنند، امّا برادرش او را به شدت کتک زده و گیسوانش را میبرد. پس از این حادثه، گل بانو تصمیم قطعی خود را برای فرار با مراد میگیرد و به کوهستان نزد مراد میرود، اما برادرش او و مراد را میکشد...
خلاصه داستان: فیلم چشم شیشه ای به کارگردانی حسین قاسمی جامی در سال 1369 ساخته شده است. این فیلم و در ژانر جنگی میباشد. در این فیلم علیرضا اسحاقی، سیدجواد هاشمی، اصغر نقی زاده، علی جلیلی باله و محمدرضا آهنج به هنرمندی پرداختهاند.