خلاصه داستان: اکنون سال 1995 است، لیا فورمن برای تابستان به پدربزرگ و مادربزرگش میرود، جایی که او با نسل جدیدی از Point Place، WI، بچهها زیر نظر کیتی و درخشش شدید قرمز پیوند میخورد.
خلاصه داستان: یک راننده اوبر که از خانواده جدا می شود، پس از یک تصادف درگیر جنایتی می شود و زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد زیرا توسط افراد شرور مورد استثمار قرار می گیرد.
خلاصه داستان: داستان رابطه دنیز و باریس به مدت 10 سال. دو مرد جوانی که در اواسط 20 سالگی تا روز طلاق با هم آشنا شدند. یک داستان عاشقانه گاهی آفتابی، ابری، طوفانی، ممکن و غیرممکن.