خلاصه داستان: داستان ماری لوره، یک نوجوان نابینای فرانسوی، و ورنر، یک سرباز آلمانی است که مسیرهایشان در فرانسه اشغالی به هم می خورد، زیرا هر دو تلاش می کنند از ویرانی های جنگ جهانی دوم جان سالم به در ببرند.
خلاصه داستان: وقتی ساهسو برای یک سخنرانی به آدانا می رود، این فرصت عالی برای مواجهه با پدربزرگ جدا شده اش است. اما به زودی، او خود را در میان یک افسانه می بیند.