خلاصه داستان: یحیی جوانی است که برای تکمیل خدمت خود جای عجیبی را انتخاب کرده است. قرنطینه برای کسانی که بیماری های کشنده دارند. در حالی که سعی می کند به آنها کمک کند، پاسخی برای سؤالات و معانی زندگی خود نیز پیدا می کند.
خلاصه داستان: وحید برای جلوگیری از عمل جراحی پسر چهار سالهاش سهیل به تهران میآید اما در حین عمل متوجه میشود که او فوت کرده است. وحید همسر سابقش فهیمه را مقصر مرگ سهیل میداند و معتقد است که تصمیم خودخواهانه او باعث شد...