خلاصه داستان: یک قاتل زنجیره ای در لندن در دهه 1890 با صندلی برقی به اعدام محکوم شد، اما در آخرین ساعات زندگی، زندانی را که در آن است و همه کسانی که در آن هستند نفرین می کند.
خلاصه داستان: یک پیمانکار نظامی که برای تصاحب سلاحی که مردم را به قاتلان وحشی تبدیل می کند استخدام شده است، وقتی برادرش قربانی این وسیله می شود به دنبال انتقام است.
خلاصه داستان: در آینده ای نه چندان دور، یک رانشگر که در بیابان سفر می کند، بزرگترین قطعه طلای کشف شده را کشف می کند. او باید در میان شرایط سخت و سگ های وحشی در حالی که منتظر بازگشت شریک زندگی خود است، از آن در برابر دزدان محافظت کند.