خلاصه داستان: آوی در تعطیلات با ناینا آشنا می شود و عاشق او می شود. او تصمیم می گیرد که در کافه او بماند و کار کند. او در نامه ای به عشق خود اعتراف می کند، اما مادر ناینا است که به اشتباه آن را می خواند.
خلاصه داستان: راه رسیدن به یک پایان خوش برای دو پسر کارتیک و امان کمی سخت است. در حالی که خانواده امان سخت تلاش می کنند تا با عشق او به کارتیک مبارزه کنند، کارتیک آماده نیست تا زمانی که با امان ازدواج کند عقب نشینی کند.
خلاصه داستان: وقتی زنگ در به صدا در می آید سونیل در خانه تنهاست. غریبه در، شوهر چهایا است، زنی که سونیل با او رابطه دارد. مرد سؤالات ناراحت کننده زیادی در مورد رابطه آنها می پرسد و بیشتر و بیشتر درگیر می شود ...