خلاصه داستان: در جریان جنگ تحمیلی به ایران، صدام به حلبچه یکی از شهرهای کردستان عراق حمله کرد. پس از بمباران شیمیایی حلبچه، عکاس جنگ ایرانی اولین مردی است که وارد این شهر می شود. او در آنجا با زنی آشنا میشود و داستانی از عشق...
خلاصه داستان: عطا و معصومه در یک خانه اجاره ای زندگی می کنند. مدت اجاره آنها به پایان رسیده است و نمی توانند اجاره بهای اضافه شده را پرداخت کنند. اما دوست دارند در این خانه بمانند و زندگی کنند...
خلاصه داستان: یک افسر پلیس فاسد اصرار دارد که به یک مرد شکسته رشوه بدهد، بنابراین او باید به سراغ همه برود و همه کارها را انجام دهد تا بتواند پول او را در همان شب پرداخت کند.
خلاصه داستان: داستان حامد آبان عکاس حرفه ای و تغییر اساسی در زندگی او. معلم پسرش کتابی در مورد طبیعت و پاکسازی آن به او می دهد. این او را به طور اساسی تغییر می دهد. او می رود و خود را در مونی استخدام می کند ...
خلاصه داستان: پیرمردی که یک کارگر ساده است تصمیم می گیرد که می خواهد یک تلفن همراه بخرد. او می رود تا چند گوشی دست دوم بخرد اما تصادفاً تلفن همراه دست دوم رئیس جمهور همان چیزی است که می خرد.
خلاصه داستان: شیرین زندگی آرامی را در میان طبقه متوسط خوب ایرانی سپری می کند تا اینکه روزی که عمویش سعید از پدرش می خواهد که او را در آژانس مسافرتی خود استخدام کند. بالاخره تصمیم می گیرد کار کند. سرنوشت او تغییر می کند، زیرا او با یک عامری جوان و جذاب آشنا می شود ...