خلاصه داستان: فرانسوا با نوشتن چهل و سومین رمان جاسوسی خود، افرادی از زندگی خود را شامل می شود. او باب، مامور مخفی ماهر و ماهر در تضاد کامل با فرانسوا است. همسایه ناز او تاتیانا است که به باب در آکاپولکو کمک می کند.
خلاصه داستان: چهار مرد بدبخت از نقاط مختلف جهان موافقت می کنند که با انتقال گالن های نیتروگلیسیرین به جنگل های خطرناک آمریکای لاتین جان خود را به خطر بیندازند.
خلاصه داستان: یک تولید کننده از میلان به همراه همسرش کلارا و دختر نوجوانش به تعطیلات می رود. در همان هتل، فابیو لورنزی، نویسندهای بدون الهام و با بحران افسردگی، که سالها قبل معشوقه کلارا بود، اقامت دارد.
خلاصه داستان: یک کارآگاه نیروی دریایی، برادرش را که یک قمارباز سابق است، استخدام می کند تا به او کمک کند تا یک خانه بازی غیرقانونی را در یک قایق تفریحی در نزدیکی میامی منحل کند.