خلاصه داستان: زندگی کونال و ریوا پس از یک تصادف غم انگیز از هم می پاشد و کونال را فلج می کند. هر دو احساس درماندگی و دوری می کنند، آرامش را در جای دیگری جستجو می کنند و این سوال را مطرح می کنند: آیا درماندگی می تواند خیانت را در یک رابطه توجیه کند؟
خلاصه داستان: پس از یافتن عشق، بریجت جونز این سوال را مطرح می کند که آیا او واقعاً همه چیزهایی را دارد که تا به حال آرزوی داشتن آن را داشته است یا خیر.
خلاصه داستان: آرن، پسر یک نجیب زاده سوئدی، در یک صومعه تحصیل می کند و به عنوان یک شوالیه معبد به سرزمین مقدس فرستاده می شود تا برای عشقی ممنوعه توبه کند.
خلاصه داستان: شوالیه آرن برای آخرین ماموریت علیه صلاح الدین فرستاده می شود. او باید در این نبرد پیروز شود، قبل از اینکه بتواند به خانه خود به سوئد برود و در نهایت با سیسیلیا خود ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. اما صلح در خانه توسط دانمارکی ها تهدید می شود.